جدول جو
جدول جو

معنی شدیار کردن - جستجوی لغت در جدول جو

شدیار کردن
(خُ سَ کَ دَ)
جفت راندن. (یادداشت مؤلف). شیار کردن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیار کردن
تصویر شیار کردن
در کشاورزی شخم زدن زمین برای زراعت، شیاریدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیدار کردن
تصویر دیدار کردن
ملاقات کردن، یکدیگر را دیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ادرار کردن
تصویر ادرار کردن
شاشیدن، میزیدن، گمیز کردن، گمیختن، چامیدن، گمیزیدن، شاشدن، شاش زدن، شاریدن، میختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
کسی را از خواب برانگیختن، کنایه از هوشیار ساختن، آگاه کردن
فرهنگ فارسی عمید
(نَ)
از خواب برخیزانیدن. (ناظم الاطباء). بعث. (ترجمان القرآن). از خواب برانگیختن. از خواب برکردن. ایقاظ. تیقظ. (یادداشت مؤلف) : زن را آهسته بیدار کرد. (کلیله و دمنه).
تماشای او در دلش کار کرد
بپایش بجنباند و بیدار کرد.
نظامی.
بانگ طبلت نمیکند بیدار
تو مگر مرده ای نه بیداری.
سعدی.
ملک او را اندک اندک بلطف بیدار کرد. (گلستان).
، هوشیار کردن. (ناظم الاطباء). متنبه کردن. (یادداشت مؤلف) :
ازین خواب بیدارتان کردمی
همه زنده بر دارتان کردمی.
فردوسی.
نخست آفرین جهاندار کرد
دل موبد از خواب بیدار کرد.
فردوسی.
ابا رخش برخیره پیکار کرد
بدان کو سر خفته بیدار کرد.
فردوسی.
وز بستر غفلت تو کنی ما را بیدار.
منوچهری.
مرا بخواب دل آکنده بود و شرخمار
زمانه کرد ز خواب اندک اندکم بیدار.
ناصرخسرو.
گر همی خفته گمانیت برد خفتست
خفته بگذار و مکن بیهده بیدارش.
ناصرخسرو.
چو من خفته ای را تو بیدارمرد
نبایست از این گونه بیدارکرد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(خَ طَ تَ)
شکافتن زمین با گاوآهن. (ناظم الاطباء). شخم زدن. شدیار کردن. آهن گاو راندن. اباثه. حرث. بدرازا شکافتن. بدرازا رخنه افکندن. (یادداشت مؤلف). شکافتن زمین با گاوآهن برای پاشیدن تخم. و به شکاف در غیر زمین نیز اطلاق توان کرد:
صحرای سنگ روی و که سنگلاخ را
از سم ّ آهوان و گوزنان شیار کرد.
فرالاوی.
روستائی زمین چو کرد شیار
گشت عاجز که بود بس ناهار.
دقیقی.
ناخنت زنخدان ترا کرد شیار
گوئی که همی زنخ بخاری بشخار.
عماره.
همه چو کوه بلندند روز جنگ و جدل
بلند کوه بدندانها کنند شیار.
فرخی.
چون زند بر مهرۀ شیران دبوس شصت من
چون زند بر گردن گردان عمود گاوسار
این کند بر دوش گردان گردن گردان چو گرد
وآن کند بر پشت شیران مهرۀ شیران شیار.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
از خواب برخیزانیدن، آگاه کردن هوشیار کردن متنبه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیدار کردن
تصویر دیدار کردن
ملاقات کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسیار کردن
تصویر بسیار کردن
بسیار انجام دادن، ازدیاد کردن استکثار افزودن تعدد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادرار کردن
تصویر ادرار کردن
میزیدن بیرون ریختن بول خارج ساختن بول و گمیز از مثانه شاشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پدیدار کردن
تصویر پدیدار کردن
آشکار کردن هویدا کردن ظاهر کردن ابراز و اظهار کردن شرح انصراح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیار کردن
تصویر شیار کردن
تولید کردن شیار در زمین برای زراعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
استيقظ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
Awaken, Waken
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
réveiller, réveiller quelqu'un
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
깨우다 , 깨우다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
起こす
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
জাগানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
uyandırmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
kumfufua, kumwasha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
जगाना , जगाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
جگانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
להעיר , להעיר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
despertar, despertar a alguien
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
membangunkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
ปลุก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
wakker maken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
svegliare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
acordar, acordar alguém
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
budzić, budzić kogoś
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
будити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
wecken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
будить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بیدار کردن
تصویر بیدار کردن
唤醒
دیکشنری فارسی به چینی